دیگر
دلتنگ زندگی
نخواهم شد
از روزی که دیدم
عید
در یک لحظه
تحویل شد
وبهار بایک گل آمد
وبایک نسیم
کوچک رفت
وتابستان
ساقه های سبز
گندم را
به دست پاییز
سپرد
وپاییز
مست وعریان
در آغوش زمستان
به جشن تولد
قندیلها رقصید
دلتنگیهایم را
فراموش کردم
ودر گذر روزهایم
آرزوهایم را قربانی کردم
وبه رقصُ
پای کوبی پرداختم .
ص...امیدی.....