مجنون آوارهی
زلف پریشان تو شد
نوبت به ما که
رسید
حجاب و روسری
قانون شد
#ص_امیدی
@SS_Omidi
صدا بزن مرا ...!!
صدا بزن
هرکجا که باشم
حتی، در تاریک ترین
گورها
بازخواهم گشت
وجانی دوباره خواهمگرفت
درآینهی بی انتهای صدایت
صدا بزن مرا ...!!
صدا بزن
که گر،در قعر جهنم
باشم
بازخواهم گشت
و آرام خواهم گرفت
دربهشتِ
پر از نجابت نگاهت
صدا بزن ،
صدا بزن ،
صدا بزن مرا ....!!
#ص_امیدی
@SS_Omidi
#شعروباران:
و خانه ای که تو در آن
نباشی
حتی اگر از
در و دیوارش گل
ببارد
زندانی کوچک است
#ص_امیدی
@SS_omidi
#شعروباران:
پرندهی سبک بال
اندیشه
سالهاست
که درآسمان آبی
آزادی
پر گشوده است
بگذار این دهان
و این لبها
تا ابد سلول انفرادی
کلمات باشند
#ص_امیدی
@SS_Omidi
#شعروباران:
آه میکشمُ
آه.........!!
و سینه را
خالی میکنم
از تمام غمهایی
که در روزهای
نبودنت، خوردهام
#ص_امیدی
@SS_Omidi
نه عصرمعجزه
است
نه عصر ظهورپیامبران
اما.......!!
بی شک معجزهی
چشمانت
کارچند پیامبرست
#ص_امیدی
@SS_omidi
#شعروباران:
دیگردلم برای
باران
تنگ نخواهد شد
من
بهسرزمین بارانها
کوچ کردهام
#ص_امیدی
@SS_Omidi
#شعروباران:
نه....!!
هرگز زمان
به عقب
برنخواهد گشت
و شعلههای خشمگین
آتش
فروکش نخواهد کرد
نه....!!
هیچ کارگردانی کات
نخواهد داد
وآوارهای سهمگین
تصویرآهستهای نخواهند
داشت
تا دگر بار کبوتران
مانده در قفس
پرواز را
به جای ابدیت
به سوی خانه ببرند
#ص_امیدی
@SS_Omidi
تقدیم به روح ناجیان ساختمان #پلاسکو
#شعروباران:
برای #آتشنشانها ، سیاوشهای پاک سرزمینم 2?11?95
خجالت میکشم
نه،نه شرم آور است ...!!
شرم آور است
که باز هم بنویسم
تسلیت عرض میکنم
شرمآور است ...!!
کهبازهم برای حادثهای دیگر
غم نامهای بنویسم
من هنوز یاد سربازانی را
که به جای
آغوش گرم مادر
دراتوبوسی فکسنی
به آغوش سرد خاک
رفتند برایم کهنه نشده است
و هنوز از قطار مشهد تبریز در ایستگاه هفت خان
فریاد آیییی دهقانفداکار
کجایی ..!!؟؟
که زائران در قطار سوختند
به گوشم میرسد
که امروز
باز دلم از آتشی دگر گُر
گرفته است
و پر ازحسرت و آه شده
است
در غم جانفشانانی
که دیروز به جنگ آتش رفتند
و دل به دریای
خروشان آتش زدند و رفتند
رفتند تا اوج بودن در پرواز
هر چند پر پروازشان ,
درشعله های آتش پلاسکو
سوخت
اما رفتند تاداستان وسوگ
سیاوش
معنی دیگری پیدا کند
#ص_امیدی
@SS_Omidi
#شعروباران:
ما همیشه سوخته ایم ...!!
ما از نسلی هستیم
که درطول تاریخ همیشه
سوختهایم
ونسل به نسل سوختگی را
به ارث بردهایم
و بوی سوختگی و تاول دستهایمان
درلای ورق کهنههای تاریخ، مشام تاریخ را میآزارد
ما از نسل پدرانی هستیم
که در کورههای سوزان
با دستهایشان
آهن ذوب شده را وَرز میدادهاند
وشمشیرهایی ازجنس فولاد
میساختند
و نمیدانستند که روزی
برادرانشان
به جرم رنگ پوست
و نژادشان
باآن شمشیرهاکشته میشوند
آری ما به سوختن عادت داریم
و کل سهممان از زندگی سوختن و ساختن است
#ص_امیدی
@SS_Omidi