دکان باز کرده ای
یا خیریه? لبخند راه
انداخته ای
که با لبخندهایت
فروشندگان
شهر را
خانه نشین کرده ای
ص...امیدی
لکی .....علی (ع)
(علی دریا علی وارو علی اُور)
علی آو? و
علی ساقی کوثر
علی نور و
علی عشق وعلی دُر
علی یار و علی کار و
علی حُِر
علی? شاه و علی لشگر
علی فتح و علی خیبر
علی سردار
علی شیرخدا
علی شمشیر دو سر
علی چاه وگیری
علی قاضی
علی عادل
علی جورکیش
علی باوَ یتیم ل
علی شهید
علی محراب و منبر
علی سُخَن
علی قُِرون ناطق
علی کِتاوِ پِر گُل
علی حق و علی هو
علی راه وعلی روح
ص....امیدی
در سرم بود روزی
عشق رفتن به سرزمین وحی
رفتن وگردیدن
گردیدن به طواف
در گردا گرد
سنگی سیاه اما مقدس
در سرم بود
که روزی بروم
پا بگذارم در حریم حق و
حاجی شوم
شاید آنجا
در مشعر
شاید آنجا
در منی
شاید آنجا
در طواف کمی بگریم
تا سبکُ روحانی شوم
شاید آنجاکمی
از زنجیرها و رنگها دور
شوم
بروم آنجا
آنقدر به پای حجرالاسود بنشینم
تا خدا را پیدا کنم
به رویش بخندم وصورتش ببوسم
دست در دستش بگذارم
کمی آرام بگیرم
اما ......!!!!
امروز دیگر در سرم
عشق رفتن به آنجا نیست
تازه فهمیده ام
که خدا آنجا نیست .!!
ص...امیدی ...
آدمهای ابله
شاید در کوتاه مدت
باهوچیگری برنده
باشند
اما در نهایت
این تاریخ است
که برندگان واقعی را
معرفی خواهد کرد
ص...امیدی
در تار و پودمهرتو
هراسان تنیده ام
در خود شکسته
در?یادتو تنیده ام
از چشم روزگارافتاده
در چشم تو نشسته ام
ازهمه گریزان شده
به سوی تودویده ام
ص...امیدی
خدایا ازدستت گله دارم
چرادرحریم خانه ات
امنیت ندارم
هیچ میدانی که
خانه ات دیگر امن نیست
هیچ میدانی
خانه ات دردست وهابیست
هیچ میدانی
درخانه ات شیعه مشرک ?
دین آنجا وهابیست
میدانی خانه ات
دیگر جای هیچ مسلمان نیست
میدانی خانه ات
در رهن پول وهوس وشرطه?
پست وهابیست
دیگرآنجا نه جای من است
نه جای پدرم
نه جای کودک
نه جای مادرم
راستی میدانی
مهمان خانه ات حرمت ندارد
مهمان خانه ات امنیت ندارد
میدانی مهمان خانه ات
از ترس عزرائیل سنگ به شیطان نمی اندازد
میدانی مهمان آنجا
دیگر حبیب نیست
میدانی ...
میدانم که میدانی
پس گله دارم
گله دارم خدا یا
چرا ......!!!
مهماندار خانه ات
بویی ازانسانیت ندارد
ص...امیدی
پاییز در پاییز تکرار شد
آن لحظه
که مادران پیر و پریشان
در فرودگاه
اشکها را درآغوش فرزندان یتیم
برای شوهران جامانده
درسرزمین وحی میریختند
وغصه هارا
با هق هق مرگ فرو
میخوردند
ص...امیدی
اندیشه ای
که در راستای پیشرفت
جامعه نباشد
مخرب تر از بمب اتم
خواهد بود
ص...امیدی
قلم
در سرمه دان چشمت
زده ام
تا بنویسم از نگاهت
وجاری شود
حس بودنت
در تمام صفحات زندگی
ص...امیدی
این منم
شاه ماهی رؤیاهایت
پری
کوچلوی
قصه های
دریایی ات
شده ام
قسمت روزهای
تنهایی ات
همدمُ همنشین
شیرین زبانیهایت
ص...امیدی
مادر
مادر سلام
سلام ای شکوه شب
سلام ای طلوع روز
مادر?ای تمام مهربانی
ای که
نگاهت پر از احساس
سکوتت پر از عشق
کلامت پر از نجابت
ای که همه? وجودت دلگرمی
خنده هایت
همه زیبایی
مادر
مادر
مادر? ای همیشه مهربان
ای تمام رؤیاهای کودکی
ای تمام رؤیاهای بودن
مادر
ای تمام محبت
مادر
ای تمام زندگی ..!!
مادرای تمام زندگی ..!!
ص...امیدی
گذشت کن
از روزگار بیاموز
دیدی
چه راحت
از همه عمرت گذشت
ص...امیدی
کسی که ثابت کرد
دوستت دارد را
هرگز از دست نده
وبرایش ارزش قائل باش
زیرا او تمام
احساسش را
تقدیم کرده است
ص...امیدی
کسانی که در زیر خروارها
خاک خفته اند
هیچ آرزوی برگشتی
ندارند
مگر برای یک کار
نیکی درحق دیگران
وگرفتن دست مظلومان
ص...امیدی
خورشید
هرگز آن روز
طلوع نخواهد کرد
وشب?
روز را
به بند خواهد کشید
درپشت حصار
اندیشه های تاریکش
ص...امیدی ....
میخندی...!!
زندگی لبخند میزند
و عشق گلدانی میشود
پرازاحساس
پراز تراوش
پراز مهربانی
وتمام زندگی را
عطر باران میکند
ص...امیدی
شعر لکی .....علی (ع)
(علی دریا علی وآرو علی اُور)
علی آو? و
علی ساقی کوثر
علی نور و
علی عشق وعلی دُر
علی یار و علی کار و
علی حُِر
علی? شاه و علی لشگر
علی فتح و علی خیبر
علی سردار
علی شیرخدا
علی شمشیر دو سر
علی چاه وگیری
علی قاضی
علی عادل
علی جورکیش
علی باوَ یتیم ل
علی شهید
علی محراب و منبر
علی سُخَن
علی قُِرون ناطق
علی کِتاوِ پِر گُل
علی حق و علی هو
علی راه وعلی روح
ص....امیدی
کلمات .. وآرو:باران . اُر:ابر کتاو: کتاب قُِرون: قرآن