خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
#شعروباران (گُلهو)
ما میمیریم ...!!
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:53 عصر  

#شعروباران:

ما می‌میریم ....!! 

تا هرکسی به آرزویش‌

برسد 

 

سیاستمدار به میزش 

نویسنده به ایده‌اش 

 

شاعربه تراژیک‌ترین‌بیتش 

عکاس به بهترین جایزه‌اش 

 

اسلحه‌سازبه‌بیشترین‌سودش سازمان‌ملل 

به غم انگیزترین گزارشش

 

وقبرکن 

به بالاترین دستمزدش

 

آری ما می‌میریم 

تادرجهان ....!! 

    مُرده باشد وجدان ....!! 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi

برای کودکان فقر و جنگ


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
جنگ .... !!
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:51 عصر  

#شعروباران:

هیچ چیز 

دردناک تر از جنگ 

نیست

 

همه‌ی یادگاری هایش 

           بوی خون می‌دهند 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
من معذرت میخواهم
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:49 عصر  

#شعروباران:

آه ای کودک آواره 

در دستان جنگ و ابتذال 

 

من بابت 

تمام ظلمهایی که ازطرف 

مردان قورباغه‌ای 

سیاست باز 

درحق تو شده است 

معذرت میخواهم 

 

من بابت 

تمام بی‌عدالتیهایی 

که از طرف شورای امنیت 

وسازمان ملل 

در حق تو شده است 

معذرت میخواهم 

 

من بابت 

تمام پولهایی که می‌بایست 

به دست تو برسد 

اما سر از 

کارخانه‌ها و کمپانی‌های بزرگ

اسلحه سازی در آورد 

معذرت میخواهم

 

من ....!! 

بجز معذرت خواهی 

چیزی ندارم 

که به تو ببخشم

اما تو 

مرا ببخش 

مرا ببخش 

          کودک بی پناه تاریخ 

 

مرا وتمام 

           جهان را ? تو ببخش...!! 

 

#ص_امیدی 

برای کودکان جنگ و کودکان فقر 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
کینه
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:45 عصر  

#شعروباران:

من چقدر از این اسم 

(صدام )

و از مردان قورباغه‌ای 

این کشور (عراق)

         کینه به دل دارم 

 

آلبوم روزهای کودکیم 

را که ورق می‌زنم 

 

تمام صفحاتش غرق است از 

اشک وآه 

               مادران شهید 

 

وغرش میگها وُ موشکها   

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
مرگ آغاز خوبی نیست
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:42 عصر  

#شعروباران:

مرگ ...!» 

هرگز آغاز خوبی نیست 

نه از آن حیث 

که نابودگر است نه ..!!  

 

از آن جهت 

که تو را 

به سرزمینی می‌برد 

که دیگر 

توان فریاد زدن 

در برابر هیچ ظلمی را 

نداری 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
تو که نباشی ...!!
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:41 عصر  

#شعروباران:

وقتی که هستی 

همه چیز آرام است 

آسمان هم 

مهربانترازهمیشه 

سیراب می‌کند

لب خشک زمین را 

بانسیمی ازباران 

 

وقتی که نیستی 

همه چیز به هم می‌ریزد 

 

آسمان بغض می‌کند 

طوفانی‌برپامی‌شود 

 

درختان درتندبادهابه‌خود

می‌پیچند 

و زمین پر می‌شود 

از گیسوی 

            بریده‌ی درختان 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
جیبهای زندگی را باید دوخت
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:39 عصر  

#شعروباران:

جیبهای زندگی را 

باید هرازگاهی دوخت 

 

زندگی‌ اگر که 

               سوراخ شود 

گم می‌شوند 

بی‌خبر ...!! 

 

تمام‌اندوخته ها‌مان 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
آزادی ....
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:38 عصر  

#شعروباران:

هرگز آزادی را 

فدای زنده بودن 

نکن 

آزاد که نباشی 

فرقی نمی‌کند 

        چه‌روی‌خاک ...!! 

        چه زیر خاک ...!! 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
گناه من و تو چیست !؟
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:36 عصر  

#شعروباران:

گناه من و تو 

نه سیب بود 

نه زمین 

نه بهشت 

نه شیطان 

 

گناه من و تو ...! 

 

من وتوگناهی نداریم 

که اعتراف کنیم .....!! 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
برف میبارد
جمعه 95 آذر 5 , ساعت 8:35 عصر  

#شعروباران

#ص_امیدی:

 

برف می‌بارد ..!! 

ومن هنوز 

اندکی از خاطرات 

کودکی‌ام را 

لای آن شال گردنی 

که مادر بزرگ بافته بود 

پنهان کرده ام 

 

برف می‌بارد ...!!

ومن هنوز 

دلم برای آدم برفی‌هایی 

می‌سوزد 

که در انتهای کوچه 

درپشت خنده‌های کودکیمان

تنها گذاشتیم 

و صبح روز بعد هرگز 

آنها را ندیدیم 

و ذره ذره با اشکهای تنهایی‌شان 

         آب شده بودند 

 

برف می‌بارد ...!! 

ومن هنوز 

به خیال بازیهای کودکانه 

گوله‌های برف را 

به داخل حیاط همسایه‌مان

پرتاب می‌کنم 

تا صدای جیغ دخترک 

چموشش را بشنوم 

 

برف می‌بارد ...!! 

ومن هنوز 

پشت پنجره ایستاده ام 

و تمام حضورت را 

در اشکهای جاری روی 

شیشه 

     به تماشا نشسته‌ام 

 

#ص_امیدی

https://telegram.me/SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2      >
درباره وبلاگ

#شعروباران  (گُلهو)

#ص_امیدی
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 193 بازدید
بازدید دیروز: 151 بازدید
بازدید کل: 97992 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
نوشته های پیشین

زمستان 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
پاییز 95
زمستان 95
تابستان 96
پاییز 96
زمستان 96
بهار 97
لوگوی وبلاگ من

#شعروباران  (گُلهو)
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خودت باش
تو برای من همه چیز هستی
روزهای بارانی اردیبهشت
جادهی بی اناها
خرمشهر
کوچههای کودکی برگردیم
پرندهی خیالم
ابوذر دردها
تو میآیط
چشم انداز درون
مرا در پناه دستانت بگیر
[عناوین آرشیوشده]