ریا کاران
آفتهای بی درمان
دین
و بدنامان جامعه اند
ص...امیدی
کسی که برخلاف جهت آب شنا
میکند
یک نابغه نیست
بلکه احمقی ست
که میخواهد
حماقتش را ثابت کند
ص...امیدی
ریزش
برگهای طلایی رنگ
وبارانهای پاییزی
مرحمی ست
بر زخمها وتاولهای
به جای مانده از
تابستان
برپوست لطیف زمین
ص...امیدی
اجازه میخواهم
اجازه میخواهم که بگویم
آلزایمر دارم
شاید این گونه
قدری از دردهایم دورشوم
واحساس کنم
کمی سبک تر شده ام
شاید .....!!!
ص...امیدی
زودتر باد پاییزی را
خبر کن
بگذار بیاید
تابوزد
درباغ
واین چند برگ خزان زده را
هم از سرشاخه ها
بر زمین بی اندازد
تا درخت
با خیالی آسوده
دوباره ابستن غنچه های
سبز شود
ص...امیدی ....
باتعجب گفت
تو آنی نبودی که من
می پنداشتم
با خنده گفتم
ولی تو همانی بودی
که من می پنداشتم
ص...امیدی
نمکها گندید ...!!!
رودخانه ها خشکید ...!!!
زمین پوسید ....!!!
از ابر سیاه آسمان
تنفر بارید
از چشم یتیمان ? خون...!!!
و زمین
سیراب سیراب شد
از خونابه چشمهای باران زا
ص...امیدی.
سکوت کن
میخواهم
سکوتت را بشنوم
گام به گام
و لحظه به لحظه
زیباترین آوازها را
در سکوتت
تا عمق جان بشنوم
ص...امیدی
کسانی که دسترنج دیگران را
به ناحق میخورند
شاید در نگاه اول
فکرکنند حق با آنهاست
اما به مرور
درخلوت خویش به عذاب
وجدان دچار میشوند
ص...امیدی
اندیشه ها پویا هستند
تازمانی که
در دام سیاست
گرفتار نشده اند
ص...امیدی
وجدانت که راحت باشد
سرت را
روی سنگ هم بگذاری
نرم ترین بالش زندگی خواهدبود
ص...امیدی
دستی که به گناه آلوده
نباشد
هرگز دیگران را
نمی آزارد
اما از دستهای گناهکار
هر کاری بر می آید
ص...امیدی
گاهی گرگها هم مهربان
میشوند
هرگز در برابر چنین حقه ای سادگی نکنی
زیرا در پس این مهربانی
چنگال است ودندان تیز
که هیچ کس توان رهایی از آن را ندارد
ص...امیدی