به آیینه آب دست نزنیم
دست نزنیم ترک برمی دارد و
میشکند زود
مهر بورزیم به باران
به روی رعد بزنیم لبخند
بچشیم طعم لب چشمه
ببوسیم برگ درخت
بگذاریم چشمه راه برود
برود تا پای آن درخت کوچک
تاپای آن نهال نوپا
بگذاریم هوا پر شود از
ترانه? گنجشکها
بگذاریم رود بخروشد
پیش برود تا خانه? خرچنگها
بگذاریم عرض اندام کنند
قورباغه ها
تا پر شود رود از آواز قو
از صدای دُرناها
تاجست بزند به عمق برکه
ماهی کوچک وترسا
نَکَنیم گیاه روئیده
برلب رود
شاید جان پناهی باشد
برای کفشدوزک
سنگ برنداریم از زمین
به ناگاه
بگذاریم بخوابدبه زیر سنگ عقرب عاشق تنها
نزنیم برهم
نظم آب
نظم خاک
نظم گیاه
نظم درخت
نظم زندگی را
ص...امیدی