آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
#شعروباران (گُلهو)
کاش میتوانستم بگویم ........
سه شنبه 93 بهمن 28 , ساعت 12:6 عصر  

کاش میتوانستم 

بگویم.........

 

ای کاش میتوانستم همه دردهای روزگار  

ورنجهای دنیا را بگویم  

ای کاش میتوانستم بگویم که گدای پیری رادیدم که نانش را با گدایی دیگر تقسیم میکرد 

ای کاش میتوانستم بگویم من پدرومادری رادیدم 

که نان شب نداشتند وپسرشان صاحب شیک ترین برجهای شهراست 

کاش میتوانستم بگویم که مادری رادیدم که راه منزل چهار پسرش را نمیداند 

کاش میتوانستم بگویم که پدر پیری رادیدم که آلزایمرداردو درخانه سالمندان

هرروز جشن تولد تنهاپسرش را میگیردواز کل زندگی همین را به یاد دارد

کاش میتوانستم بگویم مادری رادیدم که خانه اش دیوار به دیوار دخترش است 

وشش ماه از مرگش در منزل میگذرد وهنوز کسی نفهمیده است

کاش میتوانستم بگویم ولی من که نمیتوانم چیزی بگویم.

چون من در جایی زندگی میکنم که آدمهایش درپر قو زندگی میکنند

وآنقدر خوشبخت هستند که ...ای کاش بودی ومیدیدی ......

 ....تقدیم به پدران ومادران.

...ص...امیدی ...


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

#شعروباران  (گُلهو)

#ص_امیدی
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 27 بازدید
بازدید دیروز: 167 بازدید
بازدید کل: 98199 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
نوشته های پیشین

زمستان 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
پاییز 95
زمستان 95
تابستان 96
پاییز 96
زمستان 96
بهار 97
لوگوی وبلاگ من

#شعروباران  (گُلهو)
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خودت باش
تو برای من همه چیز هستی
روزهای بارانی اردیبهشت
جادهی بی اناها
خرمشهر
کوچههای کودکی برگردیم
پرندهی خیالم
ابوذر دردها
تو میآیط
چشم انداز درون
مرا در پناه دستانت بگیر
[عناوین آرشیوشده]