خیابانهای خشک
آبستن ابرهای دروغ اند
و دروغ درلبهای ترک خورده
کویر همسایه شهر
از دور نمایان است
فریادها در پشت دیوارهای مسموم شده
ازهورمون سینه ها و ران مرغهای ستبر
شنیده میشود
وآدمهای پروار
در اندیشه گاز زدن ران مرغهای چهل روزه
بلدرچینهای نحیف
وشکار آهوان منقرض و دورشده
از دندان گرگهای هار
در پیچش مغزهای پروارشان
الکتریسیته? هوس های جنون
با قرصهای روانگردان موج میزند
در آن ساعتی
که برآسفالت قیراندود پیر شهر
روزنامه های صبح درحراج اند
وتیتراول
برسیاهی قیر اندود لبخند میزند
تا شبا هنگام
که لحاف کهنه وپلاس سیاهی
برآن کشیده شود
#ص_امیدی