[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
#شعروباران (گُلهو)
من از باراننمیترسم
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:41 عصر  

من از این 

نم نم باران 

که می‌نشیند 

بر مژه‌های خیس چترم 

نمی‌ترسم 

 

همه‌ی ترس من از 

صاعقه‌های بی‌حاصل و 

این 

پل عابر لرزان است 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
قاب خورشید
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:27 عصر  

بیا تا خورشید را 

قاب بگیریم و 

به خانه ببریم 

اینجا همه به تاریکی 

عادت دارند 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
باران شرم
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:26 عصر  

من و حسرت بازی 

چشمانت 

 

و چِک چِک 

قطره‌های باران شرم 

 

به دور از 

ازدحام پر هیاهوی شهر

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
!!
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:25 عصر  

پیچ و تاب زلف 

نگاهت

هزار جاده‌ی چالوس 

است

پلک ببندی، 

فاجعه برپا می‌شود 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
سهم من
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:24 عصر  

سهم من از دستان تو 

آرامشی ست 

که لای گلایول‌های سفید 

پیچیده‌ای  

 

و تا ابد 

روی این سنگ قبر 

خواهد ماند 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
!!
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:23 عصر  

گاهی در کوره راه زندگی 

کسانی پیدا می‌شوند  

که سایه‌ی خود را 

بر روی دیوار ، 

نشانه‌ی بزرگی می‌دانند 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
همه چیز به هم ریخت
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:21 عصر  

جنگل، پر از آرامش بود 

و صدای خدا 

از حنجره‌ی پرنده‌ها 

به گوش می‌رسید 

 

صدای پای آدمها 

و جیغ تفنگهاکه بلند 

شد 

همه چیز به هم ریخت 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
دزدی روز روشن
سه شنبه 97 خرداد 29 , ساعت 11:15 عصر  

روز روشن همه چیز را 

بردند و رفتند 

 

ما تازه 

یادمان افتاده 

که دزدگیر دیجیتال و 

دوربینهای مدار بسته 

نصب کنیم 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
به کجا میرویم
یکشنبه 97 اردیبهشت 23 , ساعت 11:42 صبح  

به کجا می‌رود 

این قافله 

 

گویی قافله سالار 

به رختخواب مرگ 

خزیده است 

 

#ص_امیدی 

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
مجیز گویان
یکشنبه 97 اردیبهشت 23 , ساعت 11:39 صبح  

آنکه قلمش 

فقط مجیزگوی دیگران 

است 

نمی‌تواند انسان صالحی 

باشد 

 

#ص_امیدی

@SS_omidi


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

#شعروباران  (گُلهو)

#ص_امیدی
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 173 بازدید
بازدید دیروز: 151 بازدید
بازدید کل: 97972 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
نوشته های پیشین

زمستان 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
پاییز 95
زمستان 95
تابستان 96
پاییز 96
زمستان 96
بهار 97
لوگوی وبلاگ من

#شعروباران  (گُلهو)
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خودت باش
تو برای من همه چیز هستی
روزهای بارانی اردیبهشت
جادهی بی اناها
خرمشهر
کوچههای کودکی برگردیم
پرندهی خیالم
ابوذر دردها
تو میآیط
چشم انداز درون
مرا در پناه دستانت بگیر
[عناوین آرشیوشده]